درست از جای پای دیوانه ها
درست از اولین نگاه پروانه ها
درست از دو پلک چشم یک زن
درست از پرلرزش ترین تکانه ها
درست از نقض قانون پدر بودن
درست از با آبرو ترین بیگانه ها
درست از عطر و نت شروع چمنزار
درست از پر بو ترین ترانه ها
درست، غلط ترین شعری که سرودم
درست از ناب ترین شاعرانه ها
درست آخرین سنگ نگاهت را، گذاشتم
درست از آخرین قطره خون چکانه ها
خوابم از حضورت لب پر شد
تو گویی خنده ام پرپر شد
این زخم حنجره ام بدتر شد
آری تنهای ام بود که معطر شد.