من عاشق شده ام.
دل بسته ملک الموت.
چشم انتظارت شب ها به گورستان می روم.
عشق من، عزرائیل من، کی این انتظار پایان می یابد؟
دیشب با مرگ دست دادم. دهانم بوی تو را گرفت.
ساعت ها با عزرائیل یک قل دو قل بازی کردم.
من به او قول می دادم
او قولی نمی داد.
خسته شدم من پا شدم و برگشتم
عزرائیل با من قهر کرد !
چه نا امید