بی کاروان کولی

این منم یه کولی که به تنهایی یه کاروانه!

بی کاروان کولی

این منم یه کولی که به تنهایی یه کاروانه!

من عاشق شده ام

من عاشق شده ام. 

دل بسته ملک الموت. 

چشم انتظارت شب ها به گورستان می روم. 

 عشق من، عزرائیل من، کی این انتظار پایان می یابد؟  

 

دیشب با مرگ دست دادم. دهانم بوی تو را گرفت. 

ساعت ها با عزرائیل یک قل دو قل بازی کردم. 

من به او قول می دادم  

او قولی نمی داد. 

خسته شدم من پا شدم و برگشتم 

                                    عزرائیل با من قهر کرد !

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 02:19 ب.ظ

چه نا امید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد